جدول جو
جدول جو

معنی شخ کمان - جستجوی لغت در جدول جو

شخ کمان
ویژگی تیراندازی که کمان سخت و محکم داشته باشد، قوی، پرزور، نیرومند
تصویری از شخ کمان
تصویر شخ کمان
فرهنگ فارسی عمید
شخ کمان(شَ کَ)
سخت کمان. تیراندازی که کمان او بسیار سخت باشد و کشیدن کمان سخت دلیل بر قوت و قدرت بسیار است. (غیاث اللغات) (آنندراج). تیراندازی که کمان وی بسیار سخت بود، پرزور و قوی و باقدرت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخت کمان
تصویر سخت کمان
کسی که کمان سخت و محکم را بکشد، آنکه در کشیدن کمان و تیراندازی مهارت داشته باشد، تیر انداز ماهر و پرزور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زه کمان
تصویر زه کمان
چلّۀ کمان، چرم کمان، چرم گور، چرم گوزن، وتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرکمان
تصویر خرکمان
کمان بزرگ، تله ای شبیه کمان که در مسیر جانوران و زیر خاک قرار می دادند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ کَ)
نوعی از کمان سخت. (آنندراج). کمان زوردار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ خِ کَ)
حلقۀ کمان. (غیاث). دور کمان:
کباده ز چرخ کمان ساختی
بهر گشتنی تیری انداختی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ)
پهلوان و تیرانداز و شه زور. (آنندراج). درشت و بی رحم. (ناظم الاطباء) :
ناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان
پهنه بازی و کمند افکنی و چوگان باز.
فرخی.
ای سخت کمانی که خدنگ تو ز پولاد
زآنسان گذرد کز دل بدخواه تو نفرین.
فرخی.
کآن مرد سوی اهل خرد سست بود سخت
کز بهر طمع سست بود سخت کمانیش.
ناصرخسرو (دیوان چ کتاب خانه تهران).
بخت بد ما همی کند سست پیی
ورنه تو چنین سخت کمان نیز نئی.
مهستی دبیر.
در رکابش چو اژدهای دمان
بود سیصد هزار سخت کمان.
نظامی.
سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده
سخت کمان چه غم خورد گر تو ضعیف جوشنی.
سعدی.
گر همه مرغی زنند سخت کمانان به تیر
حیف بود بلبلی کاین همه دستان اوست.
سعدی.
، درشت و بی رحم:
دیدی که وفا بسر نبردی
ای سخت کمان سست پیمان.
سعدی.
، ماهر در تیراندازی. آنکه کمان را بیشتر کشد تا تیر آن دورپروازتر بود: بسیار بزرگ و دراز است (صنوبر) بحدی که مرغان بر سر آن آشیانه کنند هیچ تیرانداز سخت کمانی تیر بدان نتواند رسانید. (فلاحتنامه)
لغت نامه دهخدا
(زِ هَِ کَ)
شرع. (دهار). شرعه. قنب. قناب. (منتهی الارب). وتر. رودۀ تابیده که بر کمان بندند و به خاصیت ارتجاعی آن تیر را پرتاب کنند: امیر به ترکی مرا گفت زه کمان جدا کن و بر پیل رو و از آنجا بر درخت پیلبان را به زه کمان بیاویز. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 458)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 200 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سخت کمان
تصویر سخت کمان
پهلوان تیر انداز، بیرحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت کمان
تصویر سخت کمان
((~. کَ))
تیرانداز ماهر، بی رحم و سنگدل
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی